پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!

ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه پسر بچه و پیانو

داستان کوتاه چیز های بدتر

داستان کوتاه پنجره طلایی

غذای ,پول ,ناهار ,متن ,هوس ,دوستی ,پول ناهار ,ناهار را ,دفعه پول ,را حساب ,حساب کن

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تجهیزات آزمایشگاهی و لوازم آزمایشگاهی بلاگ آرشیو آثار آرش حسینیان گهواره گربه به وبلاگ کودک و نوجوان خوش آمدید kimkala.com فروشگاه محصولات گرافیکی دامپ ها یک مشت سکوت شکسته تأسیسات ساختمانی یعقوبی